پایگاه خبری حیات - کیوان امجدیان: هر ساله و در آستانه نمایشگاه کتاب بعضی موضوعات بصورت مداوم تکرار میشوند و در شکلها و قالبهای مختلف مطرح میشوند. یکی از این موضوعات که تقریبا بدون استثنا هر سال توسط رسانه ها مطالبه شده و هربار با واکنش متفاوتی از سوی مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روبرو شده است موضوع نمایشگاه یا فروشگاه بودن نمایشگاه کتاب تهران است.اینکه این رویداد فرهنگی بسیار مهم باید شکلی استاندارد و جهانی پیدا کند و اینکه در صورت رسیدن این رویداد فرهنگی به شکل استاندارد و تبدیل شدن به مرجع ارتباط مخاطبان و ناشران و نویسندگان میتواند ضمن اصلاح چرخه ناقص نشر سود سرشاری به این چرخه تزریق نماید و...
و البته که هربار ناشران مقابل این نگاه صف آرایی میکنند که اگر وجه فروشگاهی نمایشگاه نباشد، شرکت نخواهیم کرد و عمده جذابیت نمایشگاه به واسطه فروش آن است و از این دست توجیهات . در این میان دستهای وزارت ارشاد هم بالاست.چرا که یک سر این مطالبه بر اساس اصول و قواعد علمی و استانداردهای دنیاستو سر دیگرش بر منطق و شرایط و موقعیت ناشران و اهالی این حوزه استوار است و هر دو سر این مطالبه ذیحق هستند و نمیشود با قاطعیت جانب یکی را گرفت و مقابل دیگری ایستاد.
در این میان اما گاهی یک جمله از یک گزارش یا مقاله یا یک سوال و جواب از یک مصاحبه و...خودش باعث یک جرقه میشود و بعد هم کلی بحث و حرف و حتی شایدجدل که نتیجه آن بشود مصالحه میان دو سمت مطالبه گر . مثل حرفهای یوسف علیخانی مدیر انتشارات آموت که اخیرا در آستانه برگزاری نمایشگاه کتاب با خبرگزاری ایسنا مصاحبه ای انجام داده و حرفهایی زده که بخشهایی از آن مربوط به همان موضوعیست که ذکر شد.
پیش از ذکر حرفهای این ناشر بد نیست برای روشنتر شدن موضوع، نگاهی به پیشینه ناشر داشته باشیم.
علیخانی تا حوالی سال 86 و 87 رسانه ای بود. او علاوه بر اینکه دست به قلم بود و داستان های جذابی مینوشت در گروه فرهنگی روزنامه و مجلات هم کار میکرد. تا ایتکه حدود 17 سال پیش تصمیم گرفت وارد حوزه نشر بشود. او با کمک هوش خوبی که داشت و با سود جستن صحیح از رابطه هایی که در طول سالها کار رسانه ای برای خود اندوخته بود و با مقداری سرمایه انتشاراتش را راه انداخت "نشر آموت". ناشری که اوایل در آن آثار علیخانی منتشر میشد اما به سرعت اسامی دیگری هم وارد نام کتابهای این انتارات شد. استقبال از آموت زیاد شد و یکباره در پشت و روی صحنه علیخانی توانست همه چیز را تصاعدی جلو ببرد.دفتر آموت به جای بهتری رفت، آموت منشا اتفاقات مثبتی شد و...حالا این نشر یکی از حرفه ای ترین انتشارات کشور است که به واسطه تلاش و سخت کوشی مدیرش توانسته است به این جایگاه دست یابد.
علیخانی در مصاحبه مکتوبش با ایسنا نوشته است: سالهایی که خبرنگار بودم، همیشه به نحوه برگزاری نمایشگاه کتاب اعتراض داشتم و ضمن مقایسه آن با نمایشگاه کتاب فرانکفورت، مینوشتم که اینجا فروشگاه کتاب است و نه نمایشگاه. بعد که هفده سال پیش وارد این عرصه شدم، دیدم مقایسه این نمایشگاه با نمایشگاههای خارجی، اشتباه است چرا که سازوکار زندگی ما در این خاک، با آن کشورها متفاوت است. در ایران، ناشران در یازده روز نمایشگاه کتاب تهران، به اندازه یک سال فروش دارند و اگر این فروش از آنها گرفته شود، عملا این صنعت با شکست مواجه خواهد شد. با این حال از همان سال اول که به نمایشگاه کتاب تهران آمدیم، جشن امضا داشتیم و نویسندهها و مترجمان در غرفه حاضر میشدند و ضمن گفتوگو با مخاطبان، کتابهایشان را برایشان امضا میکردند. اوایل این برنامهها مکتوب و از پیش تعیینشده بود که در چند سال گذشته، ترجیح دادیم برنامهای از پیش ننویسیم و حضور ناگهانی نویسندگان و مترجمان، غافلگیرمان کنند؛ چنان که مخاطبان از سراسر کشور، با دیدن لایوهای اینستاگرام و عکسهای غرفه در کانال تلگرام نشر آموت، سراسر شور و شادی میشوند.
گفتن این حرف شهامت میخواهد. اینکه یک ناشر موفق شده باشی و بعد ، به گذشته ات نقب بزنی و بگویی که مثلا وقتی خبرنگار بودم از زاویه اصولی و به قصد اصلاح روندهای اشتباه به موارد مختلفی ازجمله نمایشگاه کتاب میپرداختم اما بعد دیدم که طعم پول جذاب تر است و حرفهایم را پس گرفتم یا اینکه تلاش کنی تا با آسمان ریسمان بافتن، جذابیت سود سرشاری که در ده روز نمایشگاه به دست می آوری را در مقابل لزوم فروشگاه نبودن نمایشگاه کتاب قرار ندهی و با توجیهاتی شبیه اینکه "ایران با خارج فرق دارد و ناشران در نمایشگاه به اندازه یکسال فروش دارند و اگر فروش نمایشگاه نباشد ناشران ورشکست میشوند و..." اینها حرفهاییست که به قول بچه های رسانه گفتنش دل و جگر میخواهد.چرا؟
چون مخاطب میپرسد: چرا و با چه استنادی هرسال به نمایشگاه میتوپیدی که این چه وضع نمایشگاه است و نمایشگاه باید شبیه نمایشگاه فراکفورت و بولونیا باشد .نمایشگاه باید مجالی باشد برای وصل کردن سه ضلع نویسنده و ناشر و مخاطب به یکدیگر . چرا مهمترین اتفاق فرهنگی ما فقط تبدیل شده به یک کتابفروشی ده روزه بزرگ؟
چرا وقتی ارشاد و ناشران و مدیران نمایشگاه دلیل می آوردند که "سازوکار زندگی ما در این خاک، با آن کشورها متفاوت است. در ایران، ناشران در یازده روز نمایشگاه کتاب تهران، به اندازه یک سال فروش دارند و اگر این فروش از آنها گرفته شود، عملا این صنعت با شکست مواجه خواهد شد" میگفتی: اینها توجیه است و نمیشود با توجیهات مصلحت اندیشانه مهمترین رویدادهای فرهنگی را نابود کرد و....
و حالا یکباره چه اتفاقی می افتد که یک ناشر حامی فروش نمایشگاه مقابل خودش که پیشتر رسانه ای بوده می ایستد؟
اینها که گفتم نه به قصد چالش شخصی با چهره پرتلاشی چون علیخانی بود و نه مخالفت با نمایشگاهی یا فروشگاهی شدن نمایشگاه و ...بلکه شاید تلنگری بود به اهالی رسانه. تلنگری به آنها که قلم به دست دارند و بی محابا از هر چیزی مینویسند بی آنکه حتی معتقد به آن باشند. تلنگری برای اهالی رسانه که بدانند روزی به واسطه روحیه آزادمنشی خودبه اشتباهشان اعتراف میکند یا باید با وجدان خود که آزرده شده است کلنجار بروند.
انتهای پیام/
نظر شما